منظور از بهینه سازی محتوا از طریق تبیین (optimization by clarifying) می تواند یکی از چهار مورد زیر باشد:
الف) توضیح، حاشیه نویسی (تفسیر) یا «بومی سازیِ» ارجاعات فرهنگی
ب) شرح یا تکمیل عبارات پراکنده یا ناقص
ج) تاویل، ساده سازی یا جایگزینی اصطلاحات کلی
د) توضیح عناصر مبهم، گیج کننده یا گنگ
هدف از تبیین، بهبود ارتباط عناصر معنایی است (به عنوان مثال، ارجاعات فرهنگی) که بیش از حد ضمنی، غیرمستقیم، مبهم یا غیرشفاف تلقی می شوند و اگر فقط ترجمه شوند در زمینه موجود برای شنوندگان قابل درک نخواهند بود. این فرایند خطر نسبت دادن یک منظور اشتباه به گوینده (متناسب با هرگونه تردید و میزان فرضیات) را در پی دارد- به عنوان مثالف به دلیل آگاهی ضعیف از موقعیت وی – یا تبیین سخنی که عمداً مبهم بوده است. مثل همیشه، اصل، شناخت قصد گوینده است: اگر گوینده قصد داشت صریح باشد اما نبود، می توانید توضیح دهید. اگر گوینده قصد داشت مبهم باشد، باید سعی کنید به همان اندازه مبهم باشید.
مثالها:
الف) تبیین ارجاعات فرهنگی با توضیح یا «بومی سازی» شاید کمتر بحث برانگیز باشد: به عنوان مثال، وقتی یک سخنران مسلمان به امت یا عید (فطر) اشاره می کند، مترجم شفاهی ممکن است «جامعه مسلمانان جهان» را اضافه کند، یا کلماتی که پایان روزه ماه رمضان را نشان می دهند. الزهران مثالی پیچیده تر را بیان می کند: یک مقام وزارت امور خارجه ایالات متحده گزارش برنامه های وزیر خارجه وقت کالین پاول را برای استعفا انکار می کند و می افزاید: «باید آگوست باشد». به گفته الزهران، ترجمه مستقیم غیرقابل قبول است، زیرا مفاهیم واضحی را به مخاطبان آمریکایی منتقل نخواهد کرد؛ منظور این مقام وزارت خارجه این است که این موضوع باید یکی از شایعات معمول در تعطیلات تابستان باشد، آن هم وقتی روزنامه نگاران گرسنه اخبار واقعی هستند. مترجم شفاهی باید تأثیر مرجع را تشخیص دهد (استفاده از کنایه به معنای انکار) ، و یا در صورت امکان، تأثیر موردنظر گوینده را در زبان مقصد دوباره ایجاد کند، یا اگر نه، فقط بگوید: «باید فصل گمانه زنی مطبوعات باشد …»
راه حل ایده آل برای بهینه سازی محتوا از طریق تبیین ، با توجه به زمان و تفکر، می تواند استفاده از ابزار زبان هدف با یک اثر تقویت کننده مشابه باشد، اما موردی که به دانش خاص فرهنگ متکی نباشد؛ به عنوان مثال، عبارتی مانند «فصل احمقانه» (انگلستان) ، marronnier فرانسه، یا حتی لحنی که کنایه را بیان می کند و در نتیجه اثر شناختیِ انتقال یک انکار ضمنی را به دنبال دارد. تفسیر این مورد به صورت که «این یک شایعه دروغ است – وزیر امور خارجه اصلاً برنامه ای برای استعفا ندارد»، تفسیر بیش از حد خواهد بود زیرا این گفته صریحاً چنین چیزی را رد یا تأیید نمی کند.
ب) ساده سازی یا استفاده از اصطلاح کلی: برای مخاطبانی که با دولت هند آشنا نیستند، اشاره به کمیته نظارت بر دادگاه عالی هند (SCMC) بعنوان ناظر محیط زیست هند مناسب تر خواهد بود.
ج) شرح/تکمیل اظهارات ناقص: پیرو بحث قبلی، در بحث پیرامون بحران در منطقه اروپا، یک مترجم ممکن است این سوال را بشنود «شانسی برای کاهش 150 وجود دارد؟»، و آن را برای مخاطبانی که تازه آمده اند با ترجمه ای کامل تر تبیین کند: «خصوصی سازی برخی دیگر از 150 شرکت یونانی که هنوز در دست دولت هستند»[ شانسی دارد]؟

د) توضیح عناصر مبهم، گیج کننده این روش ممکن است ریسک بالاتری داشته باشد. مثال: هشت کشور عضو اتحادیه اروپا متقاضی عضویت در یک سازمان بین المللی دیگر هستند. سوئیس می گوید: «نمی توانیم کشورهای اروپایی زیادی دور میز داشته باشیم». نماینده سوئیس یک انگلیسی زبان بومی نیست، بنابراین مترجم نمی تواند مطمئن باشد که او ساختاری مانند «نمی توانم به اندازه کافی بر این موضوع تاکید کنم» را می داند؛ اما نسبت به بحث قبلی می داند که سوئیس طرفدار پیوستن به این کشورهاست، بنابراین چیزی می گوید که بر این دلالت دارد که «باید تا حد امکان موافقت کنیم». باز هم، کلید در دانستن یا قضاوت قصد گوینده، بر اساس دانش قبلی از موقعیت اوست. (ممکن است اعتراض شود که شنوندگان زبان مبدا از این توضیح بهره مند نیستند. با این حال، یافتن ساختاری به همان اندازه مبهم در زبان مقصد ممکن است خصوصاً در ترجمه همزمان امکان پذیر نباشد، و تلاش برای آن ممکن است ریسک بیشتری برای ارائه نادرست منظور سخنران داشته باشد).
هزینه ها، خطرات و مزایا: برخی از ارجاعات ممکن است برای برخی روشن باشد اما، بدون هیچ گونه ویرایش یا توضیحیف برای همه شنوندگان روشن نباشد؛ اما شنوندگان دیگر ممکن است بهره ببرند و بدون چنین توضیحی حتی ممکن است یک نکته مهم را از دست بدهند. همچنین، توضیح به زمان نیاز دارد، بنابراین در ترجمه همزمان، خطر عقب افتادن یا از دست دادن بخش بعدی را به همراه دارد.
اگر مترجم تشخیص می دهد که گوینده قصد دارد مبهم باشد، باید سعی کند – که معمولاً یک چالش است- عدم اطمینان را به اندازه گوینده حفظ کند. در غیر اینصورت، مترجم شفاهی ممکن است بهینه سازی کند، اگرچه موظف به انجام چنین کاری نیست. قضاوت مترجم شفاهی درباره عمدی بودن ابهام، بهتر از هر کس که به طور برابر از گوینده و متن مطلع باشد نیست، اما وی می تواند دانش برتر زبانی و فرهنگی را به کار گیرد.
توجه داشته باشید که استراتژی «به اندازه ی گفته شده ارائه دهید، به شنوندگان اجازه دهید اگر مطمئن نبودند از شما سوال کنند» فقط درصورت مبهم بودن عمدی سخنران کاربرد دارد یا زمانی که مترجم چیزی را درک نکرده باشد. اگر گوینده سخن خود را ساده و ضعیف یا متواضعانه بیان کند، مترجم شفاهی که علی رغم درک معنای مورد نظر به صورت کلمه به کلمه ترجمه می کند، در حقیقت باعث ایجاد ابهام یا بدتر از آن تولید مزخرف خواهد شد.
توصیهدر مورد بهینه سازی محتوا از طریق تبیین : این روش های تبیینی معمولاً در ترجمه شفاهی همایش، کسب و کار و بعضاً دیپلماتیک پذیرفته می شوند و ممکن است مورد استقبال قرار گیرند. بدیهی است که توضیح در ترجمه پیاپی آسان تر از ترجمه همزمان است. انتخاب برای تبیین بستگی زیادی به تسلط ما بر زمان و محدودیت های پردازش، اعتماد به دانش و قضاوت فردی ما در مورد هزینه ها و مزایا و ترجیحات مخاطبان دارد.