پژوهش در زمینه استعداد در ترجمه شفاهی از دو طریق 1) بررسی مؤلفههای لازم برای داشتن استعداد در ترجمه شفاهی 2) توسعه آزمونهایی با اعتبار و روایی بالا برای هر مؤلفه، به نقایص آزمونهای ورودی فعلی میپردازد. بررسی مؤلفههای استعداد برای ترجمه شفاهی بر اساس مشاهدات صورت گرفته بر روند کار است و این مؤلفهها عموماً با مؤلفه های آزمون ورودی مشابه هستند.
پژوهشگران در مقیاسی کوچکتر، ساختارهای جدیدی را تعریف میکنند که ممکن است به صورت بالقوه بتوانند به پیشبینی بپردازند. این احتمالات نتیجه پژوهشهای حوزه ترجمه شفاهی بر فراگیران (مؤلفههای مربوط به یادگیری و کسب مهارت) یا بر مترجمان شفاهی حرفهای است. گستردگی بیشتر در گستره بخش مورد آزمون بوده است، مهمتر از آن ، بررسی خصوصیات آزمون و اولویت اصلی بر اعتبار پیشبینی بوده است. ویژگی یک آزمون استعدادسنجی مؤثر (چند-مؤلفهای) این است که میبایست با دقتی مناسب میزان موفقیت داوطلب در دوره آموزش مترجم شفاهی را پیشبینی کند. نکته مهم اینکه تمرکز پژوهش بر مؤلفههایی از استعداد است که در سطح عملی به راحتی قابل اجرا نیستند و یا برای آن مؤلفهها هیچ آزمون شهودی وجود ندارد.
دو دسته عمده از آزمونها در پژوهش حوزه استعداد استفاده شده است: الف) الهام یا قرض گرفتن آزمونهایی که در سایر رشتهها بکار میرود، ب) آزمونهایی که محققان حوزه ترجمه شفاهی مختص آزمونهای ترجمه شفاهی طراحی کردهاند. آزمونهای نوع اول اغلب بر تواناییهای شناختی و ویژگیهای شخصیتی تمرکز دارند. به عنوان مثال میتوان به آزمونهای روانی در کلام (کرول، 1978)، استرس مبتنی بر سرعت (گرور و همکاران، 1989) و آزمونهای روانشناختی اندازهگیری استرس (جیمنز ایوارز و پینازو کالاتایود، 2001) اشاره کرد.

اکثر این آزمونها بر یک مؤلفه متمرکز هستند. با این حال از آنجا که ترجمه شفاهی مهارتی بسیار پیچیده محسوب میشود، احتمالاً در این روش گستره اهمیت ویژه و محدودی برای هر رکن آزمون شده منفرد در نظر گرفته میشود. یک آزمون استعداد جامع میبایست متشکل از یک مخزن کاملی از چنین آزمونهایی باشد تا طیف وسیعی از مؤلفههای مختلف استعداد را در بر بگیرد. به دلیل اینکه این آزمونها به ابزارهای خاص (روانشناختی) و نیز برای اجرایی کردن، خود نیازمند دورههای آموزشی میباشند، برای بکارگیری آنها در آزمون ورودی به راحتی امکانپذیر نیست.
غالباً آزمونهایی که طی مطالعات ترجمه شفاهی توسعه یافتهاند بیشتر بومیسازی شدهاند یعنی همانندی بیشتری با حرفه ترجمه شفاهی دارند. این آزمونها شامل تکالیف مبتنی بر متن هستند از قبیل خلاصهنویسی متن سخنرانی (گرور و همکاران، 1989)، بازنویسی (روسو و پیپا، 2004)، سؤالات درک مطلب (پوچهکر، 2011a) یا سایهزنی (لمبر، 1992). آزمونها معمولاً قبل از انجام هرگونه آموزش برگزار میشوند و نمرات آزمون را میتوان اغلب بعد از اتمام آموزش با عملکرد فرد در یک اجرای ترجمه شفاهی مورد مقایسه قرار داد.
بنا به گزارش چندین مطالعه، این روش مخزن آزمونها در پیشبینی عملکرد آزمون نهایی ترجمه شفاهی به طور منطقی مؤثر بوده (گرو و همکاران، 1989؛ موزر مرسر، 1985) و نویسندگان و محققان دیگر از نتایج خوب آزمونهای انفرادی گزارش میدهند. با این حال، مشکلاتی در اجرای آزمون ورودی وجود دارد. همیشه نتایج امیدوارکننده یک مطالعه موفق با اعتبارسنجی مجدد همراه نیست و اگر در مواردی هم این بررسیهای پیگیری اعمال شود، همیشه یافتههای اصلی را تأیید نمیکنند.
یکی از استثناها در این زمینه، کار روسو (برای مثال: 2011، 2014) است که بیش از 20 سال در زمینه استعدادیابی فعال است، وی به بسط، اعتبارسنجی و تصحیح ابزارهای آزمون خود بر چندین نسل از فراگیران میپردازد. علاوهبراین، تمام آزمونهای دارای ویژگیهای مناسب برای پیشبینی با وجود محدودیت زمانی، برای آزمون ورودی که میبایست داوطلبین متعددی به روشی کارآمد مورد ارزیابی قرار بگیرند قابل اجرا نمیباشند. مسئله انتخاب از بین آزمونهای تخمینی بر اساس قابلیت عملی کردن را چاباس و کادر (2014) مورد بحث قرار دادند.

جدای از توجه و دید سنتی به تواناییها و مهارتهایی که مستقیماً به ترجمه شفاهی مربوط میشوند، روند اخیر پژوهشها بر ویژگیهای فراگیران متمرکز است و این مورد را متذکر میشود که این موارد نیز به عنوان بخشی از آزمونهای استعداد یا آزمون ورودی باید در نظر گرفته شوند (شاو و هیوز، 2006).
با توجه به مسئله استعداد، زمان لازم برای دستیابی به عملکرد استاندارد مورد نیاز اتمام موفقیتآمیز دوره آموزش یک عامل مهم تعیین کننده است. به نظر میرسد برخی عوامل از قبیل اعتماد به نفس و انگیزه فراگیران و نوع پشتیبانی آموزشی مورد نیاز آنها بر موفق بودن برنامه تأثیر گذار هستند. این رویکرد تصدیقی است بر اینکه استعداد ممکن است بدین منظور که به طور کامل در کسب مهارت ترجمه شفاهی مؤثر واقع شود نیازمند محیط آموزشی مناسبی باشد. در نظر گرفتن رشد مهارت به عنوان تابعی از عوامل پیچیده خارجی و درونی، همانطور که موزر مرسر (2008) با جزئیات بیشتری بدان پرداخت، امکان تمیز بیشتر بین الف) استعداد واقعی، یعنی تواناییهای ذاتی داوطلب که قابل آموزش نیست، ب) تواناییهایی که انتظار میرود قبل از دوره کسب کرده باشد و ج) تواناییهایی که در طی روند آموزش بدست میآیند (بونتمپو و ناپیر، 2009) میباشد.
برنامههای مختلف آموزشی ممکن است تعادل متفاوتی بین مورد ب و ج قائل شود. به عنوان مثال، بسیاری از برنامههای آموزشی مترجم شفاهی زبان اشاره، برنامه آموزش زبان را نیز در دوره میگنجاند. آزمون استعداد از نظر اعتبار و تمرکز بیشتر بر جنبه پیشبینی آزمونها، روند روبه رشدی دارد. چندین داوطلب بدین منظور حاضر شدهاند که ممکن است برای روند انتخابی مفید باشند (به ویژهنامه ترجمه شفاهی (13:1, 2013) یا چاپ مجدد آن ــ پوچ هاکر و لیو، 2014 ــ مراجعه شود). این آزمونها بر انعطاف پذیری زبانی (روسو، 2014؛ پوچهاکر، 2011a) و همچنین انعطاف پذیری شناختی عمومی (مکنامارا و همکاران، 2011) متمرکز هستند که شامل جنبه های مدیریت توجه (چاباس و کادر، 2014) و حافظه کاری میشوند. با این وجود، قبل از اینکه یافتههای موجود به یک آزمون ورودی عملی و معتبر تبدیل شود، تحقیقات بیشتری لازم است.